English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4081 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reflex time U زمان بازتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
plantar reflex U بازتاب کف پا
reflex U بازتاب
reflexes U بازتاب
echo U بازتاب
echoed U بازتاب
echoes U بازتاب
echoing U بازتاب
reflector U بازتاب
reflectors U بازتاب
reflection U بازتاب
reflexion U بازتاب
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
angle of reflaction U زاویه بازتاب
albedo U توان بازتاب
albedo U نمار بازتاب
bragg reflection U بازتاب پراگ
coefficient of reflection U ضریب بازتاب
achilles reflex U بازتاب اشیل
achilles jerk U بازتاب اشیل
abdominal reflex U بازتاب شکمی
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
law of reflection U قانون بازتاب
background reflection U بازتاب زمینهای
reflection U بازتاب اندیشه
conditioned reflex U بازتاب شرطی
reflection angel U زاویه بازتاب
reflection law U قانون بازتاب
babinski reflex U بازتاب بابینکسی
crossed reflex U بازتاب متنافر
cranial reflex U بازتاب جمجمهای
mass reflex U بازتاب کلی
reflex arc U قوس بازتاب
reflex circuit U قوس بازتاب
reflex reserve U پس مانده بازتاب
reflecting U بازتاب دادن
reflexivity U بازتاب پذیری
reflexogenous zones U نواحی بازتاب زا
reflexology U بازتاب شناسی
tendon reflex U بازتاب وتری
sucking reflex U بازتاب مکیدن
stretch reflex U بازتاب کشیدگی
righting reflex U بازتاب تعادل
static reflex U بازتاب تعادل
reflects U بازتاب دادن
spinal reflex U بازتاب نخاعی
reflect U بازتاب دادن
rooting reflex U بازتاب گونه
rossolimo reflex U بازتاب روسولیمو
reflex arc U کمان بازتاب
reflector buoy U بویه بازتاب
negative movement reflex U بازتاب گریز
orientation reflex U بازتاب سوگیری
orienting reflex U بازتاب سوگیری
plane of reflection U صفحه بازتاب
flashbacks U بازتاب اشعه
flashback U بازتاب اشعه
prepotent reflex U بازتاب غالب
pupillary reflex U بازتاب مردمک
raster U شبکه بازتاب
reflectability U بازتاب پذیری
reflection coefficient U ضریب بازتاب
reflection grating U توری بازتاب
reflection of light U بازتاب نور
reflection plane U صفحه بازتاب
reflectivity U بازتاب پذیری
reflectometer U بازتاب سنج
salivary reflex U بازتاب بزاقی
ground return U بازتاب زمینی
flexion reflex U بازتاب خمش
irreflexive U بی خیال بدون بازتاب
startle reflex U بازتاب یکه خوردن
blinking reflex U بازتاب پلک زدن
knee jerk reflex U بازتاب پرش زانو
eye blink reflex U بازتاب پلک زدن
pgr U بازتاب گالوانیکی- روانی
patellar reflex U بازتاب پرش زانو
reflex latency U دوره نهفتگی بازتاب
audi U بازتاب دیداری- شنیداری
reflects U بازتاب یافتن بازتابیدن
psychogalvanic reflex U بازتاب گالوانیکی- روانی
consensual eye reflex U بازتاب همخوان چشم
phasic stretch reflex U بازتاب کشش مرحلهای
grasping reflex U بازتاب چنگ زدن
positive movement reflex U بازتاب حرکت گرایشی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
cutaneous secretory reflex U بازتاب تراوشی پوست
cutaneous pupillary reflex U بازتاب پوستی مردمک
haab's pupillary reflex U بازتاب مردمکی هاب
bechterev mendel reflex U بازتاب بختریف- مندل
reflect U بازتاب یافتن بازتابیدن
reflecting U بازتاب یافتن بازتابیدن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchrone U هم زمان
time-consuming U زمان بر
yet U تا ان زمان
away U از ان زمان
simultaneously U در یک زمان
synchronous U هم زمان
timepiece U زمان
clock U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-piece U زمان
time consuming U زمان بر
thitherto U تا ان زمان
clocks U زمان ها
tempo U زمان
periods U زمان
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
terming U زمان
period U زمان
termed U زمان
thence U از ان زمان
stroked U زمان
tempos U زمان
time of blowing U زمان دم
contemporaneous U هم زمان
date U زمان
dates U زمان
term U زمان
coinstantaneous U هم زمان
times U زمان
time U زمان
cycle time U زمان
timed U زمان
stroke U زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
cotemporaneous U هم زمان
connect time U زمان اتصال
f. tense U زمان اینده
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
exposure time U زمان نوردهی
execution time U زمان اجرا
expected time U زمان تحمل
equilibrium time U زمان تعادل
reasonable time U زمان معقول
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
ephemeris time U زمان نجومی
kill time U زمان کشندگی
reaction time U زمان واکنش
recovery time U زمان بهبود
run time U زمان اجرا
ephemeris time U زمان تقویمی
reference time U زمان مرجع
orthogenesis U جبر زمان
scheduling U زمان بندی
real time U زمان حقیقی
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com